آواآوا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

دختر نازمون آوا

شیرین کاریها

سلام غنچه زندگیم این روزها حسابی بازیگوش شدی و کارای من رو چند برابر کردی ...از اسباب بازی بهم ریختن گرفته تا لباسای کشو رو بیرون ریختن و  حتی وسایل پشت یخچال و کابینتها.....خیلی کنجکاو شدی و به همه جا سرک می کشی... جای همه چیز رو یاد رفتی و تو هر اتاق که میری سریع میری سراغ وسایل و کمدها.. یه لغت نامه ازت بنویسم: تا در حمام باز می شه با سرعت خودت رو به حمام می رسونی و می گی : حموم حموم حموم ... انقدر پافشاری می کنی که گاهی مجبور می شم ببرمت حموم و آب بازی کنی جمله جدید می گی عزیزم: آب بده .....من مرده اون آب بده گفتنتم حالا آب می خوای چی کار دستت رو بکنی تو لیوان و آب بازی کنی ...
21 شهريور 1390

یکســــــــــــاله شدم

سلام گل قشنگ زندگیم عزیزترینم دیروز 11شهریور بود....یکی از روزهای قشنگ و رنگی خداوند و برای من بهترین روز خدا.... روزی که تو را از من به من دادند.... روزی که آغوش مادرانه ام لبریز از داشتنت شد روزی که خداوند به داشته هایم رنگی دیگر داد و رحمتش را بر من تمام کرد روزی که دخترم ، آوای دلنشین تمامی لحظاتم شد تـــــــــــــولد یکسالگیت مبارک عزیزم   یه کم هم از کارات بگم -آوا جون عروسک چی می گه؟ -مامان مامان می گم ماهی بشو زودی دهنت رو چر از باد می کنی و ادای ماهی در میاری خیلی راحت تر از قبل می ایستی و با کمک مبلا راه میری کلا خیلی عشق شدی:)   می دونی چرا دیروز...
12 شهريور 1390

آوای شلوغم

سلام به دختر شلوغ و بازیگوشم آوا جونم امروز اول شهریوره و البته به تاریخ قمری 22 ماه رمضانه ..... پارسال یه همچین روز و ساعتی البته به ماه قمری من توی بیمارستان بودم و در انتظار ورود شما ..... لحظات سخت و قشنگی بود و البته یکــــــــــــــسال گـــــــــــــــذشت ..... همه چیز خیلی زود می گذره و من و تو در کنار هم به همه چیز عادت می کنیم و تو خیلی سریع داری بزرگ می شی و هر روز با یاد گرفتن کارای جدید ما رو شگفت زده تر از قبل می کنی کارای جدیدی که یاد گرفتی : کلاغ پر بازی می کنی و اون انگشت کوچولوتو بالا و پایین می بری و یهو وسطش دست میزنی تا من شعر بخونم   وقتی می گم یک دو بعدش تو می گی ...
1 شهريور 1390
1